جدول جو
جدول جو

معنی روح فزا - جستجوی لغت در جدول جو

روح فزا
(مَرْ یَ)
مخفف روح افزا یا روح فزای. روح افزا. رجوع به همین ترکیب شود:
تو را همایون دارد پدر بفال که تو
ستوده طلعتی و صورت تو روح فزای.
فرخی.
نکتۀ روح فزا از دهن دوست بگو
نامۀ خوش خبر از عالم اسرار بیار.
حافظ.
بگو که جان عزیزم ز دست رفت خدا را
ز لعل روح فزایش ببخش از آنکه تو دانی.
حافظ
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از روز جزا
تصویر روز جزا
کنایه از روز پاداش، روز مکافات، روز قیامت، روزی که تمام مردگان به پا خیزند و به حساب اعمال آن ها رسیدگی شود، طامة الکبریٰ، روز بازخوٰاست، رستخیز، یوم الحساب، روز امید و بیم، یوم النشور، یوم الدین، رستاخیز، یوم السبع، روز شمار، روز رستاخیز، یوم القرار، یوم الحشر، روز پسین، روز درنگ، یوم دین، ستخیز، یوم التلاقی، یوم التّناد، روز وانفسا، روز بازپرس، فرجام گاه، یوم الجمع، قارعه، نشور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روح افزا
تصویر روح افزا
آنچه سبب نشاط می شود و زندگانی را طولانی می کند، افزایندۀ روح، روح پرور، جان بخش، شادی بخش
فرهنگ فارسی عمید
(زِ جَ)
روز شمار. روز قیامت. روز رستاخیز که جزای اعمال دهند
لغت نامه دهخدا
(مَ دُ پَ سَ)
روح افزا. رجوع به روح افزا شود:
گهی به ’بست’ در این بوستان طبعافزای
گهی به بلخ در آن باغهای روح افزای.
فرخی.
عقل رامشگری است روح افزای
عدل مشاطه ای است ملک آرای.
سنایی.
گر کشتنیم چنان کش از بهر خدای
کز بنده شنیده باشی ای روح افزای
زآن میگون لب و زآن مژۀ جانفرسای
مستم کن و آنگه رگ جانم بگشای.
خاقانی.
حیات بخش روح افزای و طربناک دلگشای. (ترجمه محاسن اصفهان ص 12). و رجوع به روح فزا شود
لغت نامه دهخدا
(مُ پَرْ وَ دَ / دِ)
آنچه روح را فرساید. جان فرسا. تلف کننده روح و مهلک. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
روح فزا بودن. جانبخشی. روان بخشی:
از روانبخشی عیسی نزنم دم هرگز
زآنکه در روح فزایی چو لبت ماهر نیست.
حافظ.
رجوع به روح افزا و روح فزا شود
لغت نامه دهخدا
(غَ پَرْ وَ)
آسایش بخش. راحت افزا:
پرس پرسان کاین مؤذن گو کجاست
که صدای بانگ او راحت فزاست.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(اَ)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان دماوند متصل به راه دماوند و تهران. منطقه ای کوهستانی و سردسیر است. سکنۀ آن 458 تن است که مذهب تشیعدارند و به لهجۀ فارسی تاتی سخن میگویند. آب آن ازرود خانه تاررود تأمین میشود و محصولش غلات و لوبیاو سیب زمینی و بنشن و قیسی و میوه های گوناگون، و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
تصویری از روح فرسا
تصویر روح فرسا
تلف کننده روح و مهلک، جانفرسا
فرهنگ لغت هوشیار
چیزی که بر زندگانی بیفزاید و زندگانی را دراز کند، روحپرور، جانبخش، شادی بخش، مفرح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روز جزا
تصویر روز جزا
روز قیامت، روز رستاخیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روح گرا
تصویر روح گرا
موجّهة نحو الرّوح
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از روح گرا
تصویر روح گرا
Spiritualist
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از روح گرا
تصویر روح گرا
spiritualiste
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از روح گرا
تصویر روح گرا
spiritualista
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از روح گرا
تصویر روح گرا
mwana wa kiroho
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از روح گرا
تصویر روح گرا
Spiritualist
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از روح گرا
تصویر روح گرا
духовник
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از روح گرا
تصویر روح گرا
spirytualista
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از روح گرا
تصویر روح گرا
灵修者
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از روح گرا
تصویر روح گرا
روحانی نظریہ دان
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از روح گرا
تصویر روح گرا
আত্মিকতাবাদী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از روح گرا
تصویر روح گرا
ผู้ศรัทธาด้านจิตวิญญาณ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از روح گرا
تصویر روح گرا
espiritualista
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از روح گرا
تصویر روح گرا
영적주의자
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از روح گرا
تصویر روح گرا
精神主義者
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از روح گرا
تصویر روح گرا
спиритуалист
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از روح گرا
تصویر روح گرا
spiritualis
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از روح گرا
تصویر روح گرا
आध्यात्मिकतावादी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از روح گرا
تصویر روح گرا
spiritueel
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از روح گرا
تصویر روح گرا
espiritualista
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از روح گرا
تصویر روح گرا
רוּחָנִי
دیکشنری فارسی به عبری